۱. جلوی گلفروشی، یک ماشین عروس سفید با گلهای قرمز خوشرنگ پارک کرده بود!😳 یعنی واقعا کسی در این شرایط عروسی میگیرد و عروسی میرود یا این را به صورت دکوری و صرفا جهت روحیه دهی به ملت آنجا گذاشته بودند؟!🙄
کودکانه هایم تمامی ندارد...زمانی که با دوستان وبلاگی چله داشتیم، یک روز قرار بود بنشینیم از نعمتهایی بنویسیم که هیچ وقت به آنها فکر نکرده بودیم و این برایمان تمرین جالبی بود. اما شاید هیچ کدام ننوشتیم خدایا شکرت که هر وقت دلم بخواهد میتوانم از خانه بیرون بروم و در اجتماعات حضور پیدا کنم. شکرت که مجبور نیستم از ماسک و دستکش استفاده کنم. شکرت که لازم نیست ساعتی یک بار دستهایم را به مدت ۲ دقیقه با مایع دستشویی بشویم. شکرت که نه تنها نیازی نیست با دیگران فاصله یکی دو متری داشته باشم، که میتوانم با خیال راحت عزیزانم را بغل کنم و ببوسم یا با دیگران دست بدهم. شکرت که مغازهها بازند، بیمارستانها بازند، داروخانهها بازند، دندانپزشکیها بازند، ادارهها بازند، باشگاهها بازند، دفتر پیشخوانها بازند، مدارس بازند، دانشگاهها بازند. شکرت که میتوانیم سفر برویم، میتوانیم عروسی بگیریم، میتوانیم مردههایمان را با رعایت همه مراسمها خاکسپاری کنیم، میتوانیم ماهی گلی و سبزه و لباس عید بخریم. شکرت که حوصله سر رفتنهایمان راه چاره دارد...
نقد و بررسی خودرو بی ام و 530iشیرین استوری گذاشته: حلالم کنید.
نقد و بررسی خودرو کیا کادنزامن که در تُنگ برای تو تماشا دارم
انقد بشین خواهر بزرگ کن! 😏دردی که حس کردم، بیشتر از آنکه به خاطر بی عدالتی قانونهای مردانه و ظلم و تعصب کور یک مرد باشد، به خاطر زنی بود که نقش مهمیدر اجرای آن قانون پرتبعیض مردانه و کمک به تعصب و ظلم علیه زنی دیگر داشت...
+ اینجا است.
میدانید؟ گاهی وقتها آدم در قبال شکسته شدن دلش یا هر چیزی که آزارش داده است، توضیحات قانع کننده یا دفاعیههای محکم نمیخواهد! اصلا نیازی نیست طرف مقابل ثابت کند که منظوری نداشته است یا سوء تفاهمیپیش آمده است. همان یک کلمه "معذرت میخواهم" کافی است تا آتش خشم را خاموش و دلشکستگیها را ترمیم کند؛ بعد از آن، میشود تلاشی را که میخواسته ایم برای اثبات بی گناهیمان یا به دست آوردن دل طرف مقابل صرف کنیم، صرف این کنیم که مراقب باشیم رفتاری یا گفتاری را که میدانیم دل میشکند یا میآزارد را تکرار نکنیم. تکرار دوباره و چندباره آن رفتار و گفتار، مهر باطلی است بر همه توضیحات و دفاعیهها و معذرت میخواهمها!
+ برخلاف آنچه شاید برای یک نفر به نظر برسد، مخاطب این پست، این یک نفر نیست!
++ دلم یک اتفاق خیلی هیجان انگیز پر از شادی و بدون دغدغه میخواهد.
+++ چند روزی است که دارم در وبلاگم بلند بلند فکر میکنم. شاید دلیل این که در یک روز، سه پست، با سه محتوای کاملا متفاوت گذاشتم، همین باشد.
++++ شاعر عنوان: سعدی
من دلم عید میخواهد! شلوغی کوچه و خیابان و بازار... ماهی گلی و شب بو و سبزههای کنار پیاده رو... مخلوطی از روزهای سرد و گرم... ذوق دیدن اولین شکوفهها... روزشماری تعطیلی دانشگاه... کادو کردن عیدیها... خریدهای لحظه آخری... رفت و آمدهای پشت سر هم... آغوشها و روبوسیهای فامیلی... عیدی گرفتن و عیدی دادن... خوشیهای سیزده به در...
امروز دلم گرفت... ناگهان...
دختر کُرد (که همنام خودم بودم)، تند و تند سر مبلها را میگرفت و به بابا کمک میکرد تا آنها را در ماشین بگذارد. وقتی من جلو میرفتم تا کمکشان کنم میگفت: "شما با چادرید نمیتونید. خودم کمک میکنم." بعدا مامان گفت: "میخواستم به دختره بگم این لوسه! چادرم سرش نباشه نمیتونه!"😅🤦♀️
امروز اولین درآمد از کاری را به دست آوردم که صفر تا صدش مال خود خود خودم است و هیچ آقا بالا سر و رییسی ندارم و در واقع خودم آقا بالا سر و رییس بقیه ام! و بابت آن، به اندازه ۱۰_۱۱ سال پیش، که اولین حقوقم را گرفتم، خوشحالم (شاید هم بیشتر).
خدایا شکرت 😍
لذت تماشای این کلیپ را به عنوان شیرینی اولین درآمدم پذیرا باشید 😍
در گردش چشم تو گُمم، باور کن!
انتشار مقالات بروز مرتبط با مطلب قرارداده شده *** ورزش،زندگی و خانواده *** در همین سایتتعداد صفحات : 2